علّامه محمد تقی جعفری می فرماید: "یکی از خویشاوندان این جانب در اواخر سال 1355 ه . ش، در شهر اصفهان خواب می بیند که در برابر مرحوم علامه مجاهد آقای شیخ عبد الحسین امینی در یک اطاق نشسته است. مرحوم آقای امینی به ایشان می گوید: آیا شما جعفری را می شناسید؟ ایشان پاسخ می دهد: آری، من ایشان را می شناسم. علّامه امینی می گوید: نامه ای می دهم به ایشان بدهید! وی از علّامه امینی سؤال می کند که آیا اجازه دارم نامه را باز کنم و بخوانم؟ علّامه امینی می گوید: اشکالی ندارد.
دوست ما می گوید: نامه را باز کردم و همین که مشغول خواندن آن شدم، دیدم که نامه خیلی ملکوتی است. الفاظ آن شبیه الفاظ متداول ما بود؛ ولی نورانیتی خاص در آن بود و با خواندن نامه در حال رؤیا منقلب شدم.
علامه امینی می گوید: این نامه را به جعفری بدهید و بگویید:

 ما اکنون در این عالم (برزخ) هستیم و دستمان برای کارکردن بسته است؛ ولی شما که در آن دنیا هستید، در میدان کار هستید و می توانید در باره امیر المؤمنین علیه السلام کار کنید