وقتی این روایت رو میخونی تازه میفهمی که انتظار کشیدن چیست  و منتظر واقعی  چه کسی می تواند باشد.این حالی که امام صادق درباره امام بعد ازخود که هنوز نیامده دارد کجا واحوالات ما منتظر نمایانی که درزمانش هستیم وعادت به ندیدنش وبل نبودنش کرده ایم ...!! لطفا با دقت این روایت رو بخونید :

سدیر صیرفی می گوید: من به همراه مفضل بن عمر، و ابو بصیر و ابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق علیه السلام وارد شدیم، ایشان را در حالی که روی خاک نشسته، عبایی از مو با یقه بدون جیب و آستین کوتاه بر دوش انداخته و چون سوگوار جوان از دست داده‌ی دلسوخته گریه می کرد دیدیم که اندوه از چهره اش می بارید، قیافه اش دگرگون شده و اشک از گونه هایش سرازیر شده صورتش را شستشو داده بود و در همان حال با تضرع می فرمود: آقای من! غیبتت خواب از چشمانم گرفت،

آسایشم را از بین برد و آرام دلم را بر هم زد.

آقای من! غیبتت برای همیشه دردمند و مصیبت زده‌ام کرد.از دست رفتن امامان، یکی پس از دیگری، سرانجام دوران همگی را به پایان می رساند، - و کار به زمان غیبت امام منتظر کشیده می شود-، اگر من بر مصایب و بلایای پی در پی گذشته اشک می ریزم و آه می کشم، مصایب بزرگتر و فجیعتر و بلاهای دردناکتری در پیش است که با غضب و ناراحتی تو- ای حجت خدا- همراه است، و آنها بیشتر اشکم را جاری ساخته و درونم را مشتعل کرده است.

سدیر گفت: «هوش از سر ما رفت و دلمان از ترس این واقعه هولناک و حادثه هلاکت بار فرو ریخت، گمان کردیم امام علیه السلام خود را برای مصیبت شکننده ای آماده کرده یا فاجعه‌ی مرگباری به آن حضرت روی آورده است.» به آن حضرت عرض کردیم: ای پسر خیرالبشر یابن رسول الله خداوند چشمانت را نگریاند، این چه مصیبت عظیمی است که اشکت را جاری کرده و چون باران می‌گریی؟ چه چیزی وجود مبارکت را به این ماتم نشانده است؟»

سدیر گفت: «امام علیه السلام نفس بلندی کشید و آثار ترس، وجودش را فرا گرفت و فرمود: ای وای بر شما، امروز صبح کتاب جفر را که علوم مربوط به مرگ و زندگی و مصیبتها و گرفتاریها و علم مربوط به همه چیز و آنچه تا روز قیامت واقع می شود، در آن است و خداوند اطلاع بر آن را مخصوص پیامبر و ایمه علیهما السلام قرار داده است، نگاهی کردم و در مطالب مربوط به تولد قایم ما علیه السلام و غیبت او، و طولانی شدن غیبت و طول عمر آن حضرت و نیز برگشتن بیشتر مردم از دین و برداشتن رشته اسلام از گردنشان، همان رشته که خداوند در گردنشان انداخته و فرمود: (وکل انسان الزمناه طایره فی عنقه) دقت کردم، دلم سوخت و اندوه جانم را فرا گرفت...» 

دور برگردان...:

1-حالت عجیب امام که بر خاک نشسته ومانند جوان از دست داده آه وگریه وناله می کند-حاکی از عظمت مصیبت است

2-وقتی غیبت  حضرت بقیة الله خواب راازچشم امام صادق می گیرد وآسایش وآرامش او را برهم می زند – وموجب درد ومصیبت دائمی شان می شود

3-وقتی که  مصائب وبلاهای آینده نسبت به  فجایع ومصیبت های گذشته مانند واقعه سقیفه وشهادت حضرت صدیقه وحتی واقعه جانسوز عاشورا...برای امام صادق بزرگتر وفجیعتر ودردناکتر است لذا اشک وآه برگذشتگان دربرابر مصیبت های عصر غیبت تبدیل به سوختن وگریه های  پراندوه می شود

4-امام چه حالی داشت که انقدر موجب ترس ووحشت یاران شد!!

5-برگشتن بیشترمردم ازدین...! وبرداشتن رشته اسلام ازگردن! دل امام را می سوزاند وموجب اندوه جانش می شود

**********

مطالعه احوال روز های سرد وطولانی غیبت اززبان بهترین های زمین وآسمان ، مدعیان انتظار را تلنگری سخت وشکننده به همراه دارد.

همانطور که حال عجیب یک انسان کامل در مصائب عصر ما کاملا غریب و موجب تعجب  ماست ، به همین مقدار برگشتن اکثریت مردم ازدین  نیز امری عادی  وکاملا آشنا والبته خالی ازتعجب است چون  هرروز که می گذرد دیانت ودینداری کم رنگ وزمانه بسمت بی بند وباری رنگ می بازد تا جائی که برای دنیا یمان دینمان را به راحتی زیر سئوال می بریم وصدالبته کنارمی نهیم چون...

مانع پیشرفت ورشد درنظر ما همین سجده وسجاده است واینجاست که حاضریم هزار شبهه وتمسخر وتوهین را بشنویم ولی درصدد رفع ودفع یکی هم قدمی بر نداریم.

حقیقتا چقدر دوریم از حقیقت وچقدر سیرابیم از تشنگی مان وچقدرراحتیم ازبدبختی مان...

مثل ما مثل همه مثالهائی ست که خواستند حقیقت رو نشون بدن ولی غافل ازاینکه شدند مایه تفریح وسرگرمی ما...

می گفت بعد سالها موفق شد به دیدار امام زمان وقتی رسید به درخیمه گفت : اسبم را کجا ببندم ؟

گفتند بعد این همه زحمت به اینجا هم رسیدی ولی هنوز درفکراسبی!!

انتظار یعنی گریه های شعله خیز که جان تا جهانت را بسوزد.

الهی عجل فرجه