خود اوست جمله طالب و ما همچو سایه ها...ای گفتگوی ما همگی گفت و گوی دوست

دشمن ترین دشمنان

آیة اللّه جوادی آملی از استاد خود محمّدتقی آملی نقل می کند

 که شبی در خواب دیدم دشمن به من حمله کرده و من دست او را گاز گرفتم و از شدّت درد بیدار شدم. دیدم دستم در دهان خودم قرار دارد. فهمیدم که من دشمن خودم هستم. بار دیگر خواب دیدم و با او درگیر شدم و دست بردم که چشم او را بکنم؛ ولی از شدّت درد بیدار شدم. دیدم که دستم در چشم خودم است.

فهمیدم که "اَعْدی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الّتِی بَیْنَ جَنْبَیک؛دشمن ترین دشمنت، [هوای ]نفس تو است که بین دو پهلویت قرار دارد. [کنایه از قلب...]"

۰ نظر
سیدابراهیم حسینی

حضرت عباس (ع)که سهل است!!

در ایّام بیماری مرحوم علّامه امینی، روزی فردی برای عیادت به منزل ایشان - در تهران پیچ شمیران - رفته بود و علّامه سخت بیمار و به پشت خوابیده بود.
آن فرد ضمن سخنانی گفته بود که: "آقا! مثلاً اگر انسان به حضرت عبّاس علیه السلام علاقه نداشته باشد، به کجای ایمان او صدمه می خورد!" علّامه امینی متغیّر شد و با آن حالت نقاهت نشست و گفت: "به حضرت ابوالفضل علیه السلام که سهل است، اگر به من که نوکری از نوکران ابوالفضل علیه السلام هستم، علاقه نداشته باشد - از این جهت که نوکرم - و اللّه! به رو در آتش خواهد افتاد."

۱ نظر
سیدابراهیم حسینی

شرم ازرخ علی علیه السلام

 
ناجی قصیده ای در مدح علی علیه السلام سرود. شبی در عالم خواب خدمت آن حضرت شرفیاب شد. حضرت فرمود: "قصیده ای که درباره من سروده ای، بخوان!" شاعر با شوق هر چه تمام اشعار خود را یک یک خواند و در پایان نام خود را در شعر گنجاند و گفت:
ناجی اگر معامله حشر با علی است
از من شنو هر آنچه توانی گناه کن
حضرت امیرعلیه السلام فرمودند: "همه را خوب گفته ای، ولی آخرش را این چنین اصلاح کن:
ناجی اگر معامله حشر با علی است
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
حرم مولا

۱ نظر
سیدابراهیم حسینی

افضل افراد کل زمان

آیت الله حق شناس-امام زمان

۰ نظر
سیدابراهیم حسینی

مدگرایی!

واقعیت مد و مدگرایی

 

مد و تنوع طلبی در نهاد آدمی

خداوند حس زیبایی دوستی را در سرشت ما قرار داده است. حس زیبایی یکی از ویژگی های مخصوص انسان است که ریشه در فطرت او دارد خودآرایی و زینت به عنوان بخشی از حس زیبایی، نه تنها آثار بسیاری در روح و روان فرد دارد بلکه موجب تعالی و رشد افراد جامعه نیز می شود. آفرینش انسان به گونه ای است که همواره از حالت یکنواختی گریزان بوده و در مقابل همیشه از تحول و نوآوری از روی آگاهی و به صورت تدریجی و آرام صورت پذیرد، ظاهر زندگی آدمی خوشایند و دلپذیر می سازد بنابراین می توان گفت میل به خودآرایی و زیباسازی محیط زندگی امری فطری است که به برکت آن، هم زمینه آراستگی صورت ظاهری محیط زندگی انسان فراهم می گردد و هم انگیزه تعالی و تداوم زندگی اجتماعی و روابط انسانی تقویت می شود.

کمال طلبی، بهتر بودن و اجتماعی بودن همه از نیازهای فطری بشر است. اگر این پدیده از او گرفته شود، منزوی و غیر اجتماعی خواهد شد. در فرآیند اجتماعی شدن، فرد با الگو و مدهای دیگران مواجه می شود و گاهی بعضی از آنها را برای رونق و تازگی بخشیدن به زندگی، الگوهای رفتاری خود قرار می دهد، با این نگاه می توان گفت مد خوب است و تازه و آراسته بودن بهتر از کهنه و نامرتب بودن است، اما مدزدگی بد است و مد فریبی بدتر ...

۲ نظر
سیدابراهیم حسینی

افسوس!

تلنگر-آیت الله بهجت

۰ نظر
سیدابراهیم حسینی

سبک زندگی غیر اسلامی!

تجمل گرائی

 

 تجمّل در لغت به معنای خود را زینت دادن و آراستن است. می‌توان رابطه بین اسراف و تجمّل را عموم و خصوص مطلق قرار داد. دین وقتی صحبت از نهی تجمّل می‌کند، نباید تصاویری از موهای ژولیده و لباس‌های مندرس در ذهنت بیاید. زیبا پوشی، روغن زدن، شانه زدن و بوی خوش هنگام عبادت از مستحبات مؤکّده است. وقتی در قرآن کلمه جمیل و جمال می‌آید یعنی زیبایی در متن دین قرار گرفته است. کسی به ظاهر مسلمان ژولیده مو، نگاه نکند و به پای دین بنویسد. آنچه قرار است در ادامه آید افراط در این موضوع است. سؤالات زیر جای تأمل دارد:

 

تجمّل از کدام راه؟ وقتی شرائط اقتصادی فرد و خانواده در آشفتگی به سر می‌برد استفاده از کالاهای لوکس و غیر ضروری از مصادیق بارز تجمل گرائی نیست؟ وقتی باهمان گوشی سابق همه نیازها برطرف می‌شود، خرید گوشی ِگران‌تر را چه بنامیم؟ وقتی می‌دانم غذای گران قیمتی که سر سفره گذاشته شود، منجر به شهرت خواهد شد؟ وقتی غذاهای آماده با لبخند به سطل زباله ریخته می‌شود؟ و در هنگام مصیبت به زیور آلاتم می‌افزایم؟

 

وقتی میدانم این لباس فاخر مرا به شکل زنان در می‌آورد تا مردان، و یا دیگران در اینکه به دید مسلمان به من نگاه کنند دچار تردید شده و بیشتر به کفّارشباهت دارم تا مسلمانان؟ با طرح این سؤالات تعریف ملموس‌تر می‌شود. این‌ها همه آن چیزی است که اسلام با آن‌ها مخالف است.

 

چه شد تجمّل گرا شدم؟

 

 ۱- فقر فکری و فرهنگی:

 

 وقتی زاویه نگاهم به زندگی صرفا ًدر مصرف کردن باشد و بی تفاوت نسبت به نتایج و پیامد های آن، نتیجه این خواهد شد که هیچگاه خرید کردن، خوردن و پوشیدن مرا آرام نخواهد کرد. درست است که بشر در 50 سال گذشته به اندازه کلّ تاریخ بشر مصرف کرده است، ولی کماکان این شتاب در تجمّل گرائی ریشه در جهالت او دارد. زمین و آسمان طبق آیه 22 سوره مبارکه بقره «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّکُم» برای انسان آفریده شده است و انسان برای خدا. از طرفی طبق آیه هفتم سوره مبارکه کهف خداوند هر جه در زمین است را زینت برای خود زمین! قرار داده است: «همانا ما آنچه راکه بر زمین است، زینتی برای آن قراردادیم» إِنَّاجَعَلْنَامَاعَلیَ الْأَرْضِ زِینَةً لها. ولی باز داستان نفهمی و جهالت ما در مواجهه با اشیاءکار دستمان دادو دل بستیم و به تجمّل گرائی روی آوردیم. اگر کمی تا قسمتی از اندیشه ناب دینی برخوردار باشیم هرگز تبلیغات ما را نمی‌بلعد و استفاده از کالاهای لوکس را معیار و ملاک شخصیت قرار نمی‌دهیم. چرا که خوب میدانیم میزان تقوا و رضایت خداوند است. درست است که جهان امروز هویت ما را با مصرف، گره زده است ولی یادمان باشد نگاه غرب به انسان، در حیوان اقتصادی و مصرف گرا خلاصه می‌شد نه آنچه ما در بخش اوّل مطرح کردیم.

 

2- عقده های روانی:

 

 وقتی به داشته های خود راضی نبوده و در صدد ریخت و پاش و اسراف و تبذیر باشیم، وقتی طاقت دیدن مخارج ابلهانه دوستم را نداشته و برای کم نیاوردن پیش دیگران دست به تجمل گرائی می‌زنم...همه این‌ها یعنی من بیماری هستم که از بیماری خود لذّت می‌برم. لطفا کسی به فکر درمان من نباشد! چه لذتی دارد چشم و هم چشمی‌هایی که مرا به غلیان انداخته و خواب از سرم ربوده است و مرا کفری می‌کند.

 

3- تکاثر طلبی:

 

 وقتی بین دو قبیله بر سر برتری یکدیگر نزاع در گرفت، تصمیم گرفتند نفرات خود را شمارش کنندکه کدام یک بیش‌ترند؛ و وقتی در نفرات مساوی بودند رفتند به قبرستان! برای شمارش قبرها! این کار احمقانه از عرب آن روز بعید نبود.ولی جای تعجب اینجاست که ما نیز منش و خوی عرب جاهلی را کنار نگذاشته‌ایم، یا سراغ مدرک می‌رویم به جای درک، یا سراغ تعداد ماشین‌های در پارکینگ! یا به موقعیت جغرافیایی خود در شهر فخر می‌فروشیم! یا برچسب «شهرستانی بودن» را برای تحقیر دیگران زیر زبان مخفی کرده‌ایم برای لحظه مبادا! . فزون طلبی، تجمّل گرائی و فخر فروشی انسان را به کارهای بیهوده می‌کشاند تا جائی که حاضری بهترین لحظات خود را برای کم اهمیت‌ترین مسائل و موارد، هزینه کنی با این هدف که «می‌خواهم بخرم، چون هستم»

 

4- حسادت:

 

 وقتی از ته دل آرزوی زوال نعمت دیگری را داریم درحالی که آن نعمت به صلاح اوست، این می‌شود حسادت. بدترین، خبیث‌ترین و دشوارترین رذیله نفسانی حسد است.

 

از وقتی فهمیدم دوستم کمی از نظر اقتصادی سرو سامان گرفته، چنان آشوبی در من به پا شده است که هر لحظه آرزوی مرگ او را دارم. ولی من نیز بیکار ننشستم. همین دیروز بود که فرش‌ها را عوض کردم و قرار است برای هفته آینده نیزسرویس بشقاب‌ها هم عوض شود.

 

 نتایج تجمل گرائی

 

 1- تباه شدن دین:

 

 دیروز به بهانه نداشتن، قناعت می‌کردیم ولی امروز به بهانه ما قضی، در صدد جبران برآمده‌ایم. تجمّل گرائی روان را پریشان می‌کند و عقل را مضطرب. عقل همان نعمتی بود که با آن به شناخت دین می‌پرداختیم ولی امروز به خاطر گرایش به امور زائد و مخارج مفسده، عقل، این نعمت الهی را نیز به تباهی کشانیدیم. مَثَل دنیاو میل به دنیا، مَثَل ماری است که انسان دیندار ِعاقل فقط به دید مکانی موقت و محدود، به آن نگاه می‌کند که هر لحظه باید برگردد، فقط همین. ولی وقتی زهر آن مار در قلب انسان جا خوش گرد، سنت الهی در این مواقع اجرا خواهد شد. ایشان به حال خود رها شده و بهتر می‌توانند به انکار نبوت و معاد پردازند!

 

2- بحران اقتصادی:

 

 تجمل گرائی کلمه است که در ظاهر زیبائی خاصی را به دنبال دارد ولی حقیقتا تباه شدن نعمت‌ها از نتایج آن است. اینجاست که چیزی برای نیازمندان از سر ریز در آمد ِجامعه باقی نمی‌ماند تا برای ایشان هزینه شود. می‌توانی به گوئی به دَرَک! که چیزی باقی نمی‌ماند، «مصرف می‌کنم، چون هستم».و وقتی بحران اقتصادی قوّت گرفت، فقر برخی را به کفر می‌کشاند و فرصت‌های شغلی را نابود می کندو آینده کشور را مبهم نشان می دهدو وابستگی‌مان را به بیگانه شدت می‌بخشد. باز هم میگوئی به دَرَک!؟

 

3- بی هویتی:

 

 وقتی تیر آخر، هویت و چیستی مرا نشانه رفت، آرام کردن وجدانم برای استفاده از کالاهای لوکس که هیچ دلیلی برای استفاده از آن‌ها نیست، راحت‌تر خواهد بود. وقتی برای شنیدن ندای فطرت اقدامی نکردیم، باید منتظر شنیدن صدای هوای نفسی باشیم که مدت‌هاست بر فطرت ناب تسلط پیدا کرده است: من برای تجمّل گرائی و مصرف کردن به دنیا آمده‌ام. زندگی می‌کنم تا مصرف کنم. از وقتی اسیر تبلیغات شده‌ام، دیگران برایم تصمیم میگیرندکه چه بپوشم، چه چیزی بخورم. خلاصه اولویت‌های زندگی‌ام عوض شده، اصلا ً بازی عوض شده است.

 

همه این‌ها از اثرات سوء گرایش به تجملات است. از توضیح ِتحریک شهوات، خیالبافی، در رویا زندگی کردن، بی عاطفه بودن وعدم ترقّی افراد جامعه به عنوان نتایج دیگر تجمل گرائی گذشتم.

 

مصداق تجمّل گرائی

 

 ۱-وقتی از صبح زود تا آخر شب باید به دنبال آب و نان بدوی، در حالی که مخارج اصلی روی زمین مانده، خرید نوت بوکی که با نیّت پُز دادن خریده شود، قطعا تجمّل گرائی است.

 

2-مدت‌هاست به دنبال ضامن برای گرفتن وام 20 درصد بودی، تا مدل ماشینت را به اندازه‌ی 2 سال ارتقاء دهی، درحالی که نیازت با همان وسیله نقلیه رفع می‌شد. چرا تجمل گرائی؟

 

3-نزدیک عید به کوری چشم زن داداشمو اینا! رنگ مبلمان خانه رااز قهوه ای به زرشکی ارتقا دادیم. آفرین! 2 امتیاز میریم مورد بعد!

 

4-تلویزیون معمولی برای زوجی که تازه زندگی خود را آغاز کرده‌اند با مخارج سنگین امروزی، جوابگوی بستن دهان مبارک عمه و خاله نیست. ما برای به قرض افتادن به ازدواج روی آوردیم. کجائی تلویزیون 40 اینچ ِهفت میلیونی!

 

5-چهار رقم غذا به همراه گوشت آهو برای داماد کارگری که فقط آهوها را در راز بقا می‌دیده تجمل گرائی است.

 

6-آرایش سنگین عروس و استفاده از امکاناتی که هیچ نیازی به آن‌ها حس نمی‌شود؛ وقتی که می‌توان با هزینه بسیار کم آنرا ختم به خیر کرد.

 

7-این مورد را آهسته بخوانید...بسیاری از عمل‌هایی که برروی اندامی مثل بینی انجام می‌گیرد با چه هدفی است؟

 

8-قرار است پدر فردا از سفر حج تشریف بیاورند. حج سفری است برای گرایش به قناعت در بعد اجتماعی و تمرکز به هدف خلقت در بعد فردی. ولی سَفر مصادف است با پهن کردن سُفره هائی که پُر است از وسایل غیر ضروری. پدر جان حَجُّکم مَقبُول!

 

9-لطفا جهیزیه های بلا استفاده را که سالی 1 بار هم حتی گرد گیری نمی‌شوند، به این لیست اضافه نمائید.

 

10-قابل توجه آقایان؛ مصرف لوازم آرایشی با کدام دلیل و مبنا؟

۲ نظر
سیدابراهیم حسینی

دردانه مظلوم

وجود مبارک امیرالمؤمنین در مراسم تجهیز زهرا اشک ریخت عرض کرد:

یا رسول الله! برای من بسیار گران و سخت و تلخ است که این مصیبت را تحمل کنم. «قلّ یارسول الله عن صفیتک صبری» «ستنبئک ابنتک»؛ یا رسول الله! این دخترت که زود به شما ملحق شدند، تمام جریان سقیفه و غیر سقیفه را به عرض شما می‌رساند که من هیچ کوتاهی نکردم. هر چه دستور دادی عمل کردم«فأحفها السؤال و استخبرها الحال»؛ شما هم جریان را یکی پس از دیگری از این بانو سؤال بکنید.

انسان که دردمند است دردش را بگوید یک مقداری سبک می‌شود،

بعد عرض کرد: یا رسول الله، برای کوبیدن فاطمه (سلام الله علیها) تنها هیئت حاکم قیام نکرد، اینها مردم را هم شوراندند؛ همه جمع شدند اجماع کردند تا زهرا را منزوی کنند. آن گزارشی که دخترت به عرض شما می‌رساند این است که «بتظافر أمتک علی هضمها» ؛ تنها از دولت برنمی‌آمد که زهرا را منزوی کند تنها از ملت ساخته نبود که زهرا را منزوی کند؛ این دولت با آن ملت، این ملت با آن دولت دست نشانده، اجماع کردند که زهرا را منزوی کنند.

می‌بینید سخن از فدک نبود. شخصیت فاطمه کسی بود که تا همه جمع نمی‌شدند نمی‌توانستند او را منزوی کنند؛ گرچه نتوانستند، ولی بالأخره برای انزوای او همه زحمت کشیدند؛ یکی گفت «آتش بیاور»؛ یکی گفت «آتش بزن»؛ یکی گفت «غلاف شمشیر بیاور»؛ یکی گفت «غلاف شمشیر بزن»؛ یکی گفت «فدک را بگیر» همه جمع شدند، همه جمع شدند: «بتظافر أمتک علی هضمها» اینکه به حضرت امیر (سلام الله علیه) پیشنهاد دادند که [فاطمه] یا شب گریه کند یا روز؛

 این نه برای آن بود که مثلاً گریه وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمی‌گذاشت کسی بخوابد [و] باعث اذیت بود؛ اینها نبود. اینها چون مکرر از پیغمبر شنیدند که رضای زهرا، رضای خداست؛ غضب زهرا، غضب خداست؛ رضا و غضب فاطمه (سلام الله علیها) رضا و غضب پیغمبر است؛ رضا و غضب پیغمبر رضای خداست .اینها می‌گفتند: این همه گریه آن حضرت، نشانه آن است که از ما ناراضی است؛ برای اینکه زنهای مهاجر و انصار بعد از جریان سقیفه وقتی رفتند خطبه دوم را حضرت خواند.

این خطبه دوم خیلی فولادین است؛ یعنی برای هر کلمه‌اش باید به لغت مراجع کنیم. این زنهای مهاجر و انصار آمدند به مردهایشان گفتند، آنها دوباره برگشتند که جبران کنند، فرمود: گذشت. این خطبه دوم و خطبه اول که خطبه اول در مسجد، خطبه دوم در منزل آنها را بیدار کرد، فهمیدند که حضرت از آنها ناراضی است. گفتند: یک قدری نارضایتی‌شان را کم بکنند، سخن از گریه نبود؛ می‌دانستند مقام این بی‌بی چیست.

مرحوم شیخ مفید است ظاهراً ایشان نقل می‌کند وقتی بی‌بی (سلام الله علیها) آمده علی‌بن‌ابی‌طالب را آن وضع با سر برهنه زیر منبر بالای سرش شمشیر دید فرمود: «لئن لم تکن عنه لأنشرن شعری ولأشقن جیبی ولآتین قبر أبی ولأصیحن إلی ربی» ؛فرمود: دست از پسر عموی من بردارید وگرنه سرم را برای نفرین کردن برهنه می‌کنم سخن از لرزش ستون مسجد نبود. مرحوم شیخ مفید نقل می‌کند که وجود مبارک علی‌بن‌ابی‌طالب [علیه السلام] به سلمان فرمود: «یا سلمان إنی أری جنبتی المدینة تکفئان» ؛[30] فرمود سلمان! همین که زهرا تصمیم نفرین گرفت من می‌بینم دو طرف این مدینه دارد می‌لرزد؛ اگر این عذاب بیاید چه کنیم: «إنّی أری جنبتی المدینة تکفئان»؛ دو طرف این شهر دارد می‌لرزد؛ نه ستون مسجد. اگر این شهر زیر و رو بشود چه کنیم؟ این فاطمه است. حالا شما خطبه زینب کبرا (سلام الله علیها) را در کوفه قرائت کنید؛ می‌بینید بسیاری از جمله‌های بلند آن خطبه از مادرش گرفته شده [است] بسیاری از جمله‌های بلند خطبه زینب کبرا (سلام الله علیها) در بازار کوفه از خطبه نورانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گرفته شده [است]

اگر مرحوم صدرالمتألّهین (رضوان الله علیه) در آن رساله شریفش می‌گوید حسین‌بن‌علی را در سقیفه بنی‌ساعده شهید کردند، همین است: «قُتل الحسین ابن علی فی السقیفة». این می‌گوید: اگر نبود آن آتش زدن یا آتش آوردن در خانه فاطمه هرگز خیمه‌های بچه‌های ابی‌عبد‌الله را آتش نمی‌زدند، هرگز آن مرغهای بی‌پر را..

فرازی از مصیبت حضرت صدیقه به بیان آیت الله جوادی آملی

۰ نظر
سیدابراهیم حسینی

خرشاخدار..!


سعدی در حکایتی شنیدنی می‌گوید:
 «روزی حضرت موسی علیه السلام فقیری را دید که از شدت تهیدستی، برهنه، روی ریگ بیابان خوابیده است. چون فقیر، موسی علیه السلام را دید، به او گفت: «ای موسی! دعا کن که خداوند متعال، مرا از رزقش بهره‌مند گرداند که از بی طاقتی به جان آمدم.
 موسی علیه السلام در حق او دعا کرد و رفت. (و بدین گونه حال آن مرد از نظر مادی به بهبودی گرایید). پس از چند روز، موسی علیه السلام از همان مسیر باز می‌گشت که دید همان فقیر را دستگیر کرده‌اند و جمعیتی بسیار بر گِردش اجتماع نموده‌اند. پرسید: چه حادثه‌ای رخ داده است؟ گفتند: این مرد، شراب خورده و عربده کشیده و شخصی را کشته است. اکنون او را دستگیر کرده اند، تا قصاص نمایند. موسی علیه‌السلام چون چنین دید، از دعایی که در حق او کرده بود، استغفار کرد (و دانست که تهیدستی به صلاح وی بوده است)
گربه مسکین اگر پر داشتی 
تخم گنجشک از جهان برداشتی 
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی 
نسل آدم از زمین برداشتی


حالا حساب کنین مدیریت جهان بیفته بدست امثال صهیونیستا وامریکائی ها ووهابیها...
چی میشه..

مث پردادن به وهابیها وشاخ دادن به اسراییلی هاست..
۰ نظر
سیدابراهیم حسینی

9ربیع خبریه؟!

روایتی جعلی برای بی‌بند و باری

تمام مورخان شیعه و سنی اذعان دارند که قتل خلیفه دوم در اواخر ذی‌الحجه سال 23 هجری بوده است. از این جهت باید دانست که چه چیزی باعث شده تا بعضی این روز را به عنوان روز قتل خلیفه بشناسند.

با مراجعه به نقل قول‌ها استفاده می‌شود که رأی نهم‌ربیع مستندی به جز روایتی مشهور به «رفع القلم» ندارد. این روایت نیز علاوه بر آن‌که دارای سندی سست و ضعیف می‌باشد، متنی موهن و غیر قابل قبول دارد.

همچنان‌که آیت‌ا... العظمی صافی گلپایگانی درباره‌ این روایت می‌فرمایند: «روایت علی بن مظاهر[=همان روایت نهم ربیع]، از نظر متن و سند ضعیف است و آن را در کتب معتبر و اصیل شیعه نیافتیم، هم‌چنان‌که شناختی نسبت به علی بن مظاهر که از علمای شیعه به حساب آورده شده وجود ندارد، و وجود چنین روایات مجهولی در مجامع بزرگ حدیثی شیعه، که مؤلفِ آن‌ها صرفاً برای جمع‌آوری اخبار و بدون بررسی اعتبار سند و متن آن‌ها همت گماشته است، چندان بعید نیست»

متأسفانه جاعلان این روایت برای نشان دادن فضیلت نهم ربیع مطلب دروغی را از زبان پیامبراکرم، صلی‌ا... علیه وآله، به خدای متعال این چنین ساخته‌اند که:

«به فرشتگان نویسنده‌ اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همه مردم بردارند و چیزی از گناهان آنان را ننویسند».

این جمله که به وسیله‌ای دست افراد لااُبالی تبدیل شده است تا حرمت بندگی خداوند را شکسته و هر آن‌چه می‌خواهند در این ایام انجام دهند، علاوه بر این‌که با صریح آیاتی از قرآن مانند: «ومَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شراً یرَهُ»؛(و هر که هم‌وزن ذرّه‏ای بدی کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید.) مخالفت دارد، با قوانین و سنن الهی نیز مغایر بوده و مخالف حکم بدیهی عقل هم است.

آری! این منطق عقلانی است که می‌فرماید: لَّیسَ بِأَمَانِیکُمْ وَلا أَمَانِی أَهْلِ الْکِتَابِ مَن یعْمَلْ سُوءًا یجْزَ بِهِ وَلاَ یجِدْ لَهُ مِن دُونِ ا... وَلِیا وَلاَ نَصِیرًا؛ یعنی(پاداش و کیفر در آخرت) نه به آرزوی شماست(تنها برای این‌که امت پیامبر خاتمید) و نه به آرزوی اهل کتاب(که خود را دوستان و فرزندان خدا می‏دانند، بلکه) هر کس کار بدی انجام دهد کیفر داده می‏شود و جز خدا یاور و دوستی برای خود نخواهد یافت.»(نساء، 123)

آیا برداشتن تکلیف از بندگان به معنای ایجاد هرج و مرج، برخلاف شیوه‌های اهل‌بیت، علیهم‌السلام، در تربیت بندگان خدا و دوستان خود نمی‌باشد؟ آیا امکان دارد از بزرگوارانی که می‌فرمودند: «مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْب‏؛ هیچ نکبت و مصیبتی به بنده نمی‌رسد مگر به خاطر گناه» چنین کلماتی صادر شود؟

چه ظلم و خیانتی بالاتر از آن‌که این جملات را به بزرگانی نسبت دهیم که همواره می‌فرمودند: «لاتنالُ ولایتنا الاّ بالعَمَلِ والوَرع؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه»(شیخ صدوق، امالی، ص626 و اعتقادات الإمامیه، ص113).

نظر مراجع درباره این روایت جعلی

جای شگفت و تأسف است که چگونه بعضی تمامی تعلیمات الهی قرآن و اهل‌بیت، علیهم‌السلام، را به کناری می‌نهند و این‌گونه با تمسک به این روایات جعلی، پرده‌های حیا را دریده و مرتکب اعمالی می‌شوند که از شأن و منزلت هر فرد مسلمان و مؤمن به خدا خارج است. امّا شگفت‌تر آن‌که در این میان افرادی نیز یافت می‌شوند که درصدد توجیه این جهالت‌ها برآمده و پرده‌دری‌های دیگران را این‌گونه توجیه می‌نمایند.

این نکته‌ای است که مورد هشدار بسیاری از بزرگان و مراجع قرار گرفته است. همچنان‌که آیت ا... العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به استفتائی در مورد روز نهم ربیع می‌فرمایند: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایام مخصوص در منابع معتبر نداریم. و ثانیاً بر فرض چنین چیزی باشد -که نیست- مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست هم‌چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر. و ثالثاً تولّی و تبرّی راه‌های صحیحی دارد نه این راه‌های خلاف.

همچنین آیت ا... العظمی تبریزی(قدس سره) در جواب سؤالی پیرامون این روایت می‌فرمایند: بسمه‌تعالی؛ روایت مزبور صحیح نیست و فرقی بین ایام نیست و معصیت، معصیت است، وا... العالم.

آیت ا... العظمی فاضل لنکرانی(قدس سره) نیز در جواب سؤالی می‌فرمایند: حدیث رفع القلم صحیح نیست، بلکه هر مسلمانی موظف به انجام واجبات دینی بوده و فرقی در ایام سال نسبت به آن وجود ندارد، و انجام اعمالی که موجب تفرقه مسلمین یا وهن شیعه شود جایز نیست.

تولی و تبری؛ توجیهی برای بددهنی و دشنام گویی؟!

اگر از همه آن‌چه گفتیم بگذریم، متأسفانه در جشن‌هایی که در این روز با شعار تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام شکل می‌گیرد شاهد نمایش حرکاتی و گفتارهایی هستیم که دل اهل بیت علیهم ‌اسلام را می‌آزارد.

از همین روست که وقتی ابراهیم بن ابی محمود به امام رضا، علیه‌السلام، می‌گوید: یابن رسول ا...! نزد ما از روایات مخالفین شما در فضائل امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، و شما خاندان روایاتی هست که امثال آن را در بین روایات شما نمی‌بینیم، آیا به آنان معتقد شویم؟ حضرت پس از توجه و تنبه دادن وی به گوش فراندادن و پیروی نکردن از هر سخنی فرمودند:

«ای ابن ابی‌محمود! مخالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کرده‌اند:1. غلو، 2. کوتاهی در حقّ ما، 3. تصریح به بدی‌های دشمنان ما و دشنام به آنان. وقتی مردم اخبار غلوّ آن دسته را می‌شنوند ما را تکفیر می‌کنند و می‌گویند: شیعه قائل به ربوبیت ائمه خود می‌باشد. و وقتی کوتاهی در حقّ ما را می‌شنوند، به آن معتقد می‌شوند، و وقتی بدی‌‌های دشمنان ما و دشنام به آنان را می‌شنوند، ما را دشنام می‌دهند. و حال آن‌که خداوند می‌فرماید: «وَ لا تَسبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ ا... فَیسبُّوا ا... عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ؛ شما مؤمنان به آنان‌که غیر خدا را می‌خوانند دشنام مدهید تا مبادا آن‌ها از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام گویند»

همچنین در روایتی دیگر نیز امام صادق، علیه‌السلام، هنگامی آگاه می‌شوند مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین می‌کند، می‌فرمایند: «او را چه شده است؟! خدا او را از رحمت خودش دور کند، با این کار ما را در معرض اذیت قرار می‌دهد».

۱ نظر
سیدابراهیم حسینی